کد مطلب:38901
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:16
بعضي اشخاص، با به ميان كشيدن مباحث نژادي و زباني، شور و اشتياق ما را نسبت به قرآن و اهلبيت: ميكاهند، براي مثال، ميگويند: قرآن به زبان عربي است، و چون ما عرب نيستيم، لازم نيست قرآن بخوانيم، يا اين كه ميگويند: چون اهلبيت: از نژاد عرب بودند; از اين رو، نميتوانند الگوي مناسبي براي ما فارسي زبانان باشند; در پاسخ به اينها، چه بايد گفت؟
1. در قرآن كريم، آياتي وجود دارند حاكي از اين كه هر امتي، پيامبري داشته است: إِن مِّنْ أُمَّةٍ إِلآخَلاَفِيهَا نَذِيرٌ ;(فاطر،24) هر امتي در گذشته، انذار كنندهاي داشته است.
در آيه ديگري نيز آمده است: وَ لَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَّسُولاًأَنِ اعْبُدُواْ اللَّهَ وَ اجْتَنِبُواْ الطَّـَغُوت;(نحل،36) ما در هر امتي، رسولي برانگيختيم كه خداي يكتا را بپرستيد و از طاغوت دوري كنيد. حتي اگر كسي ادعا كند اين تعداد از پيامبران كه نامشان در قرآن كريم آمده، در منطقه خاور ميانه مبعوث شدهاند، پاسخ آن است كه پيامبران الهي، در اين عده محدود خلاصه نميشوند، بلكه، پيامبران ديگري نيز داشتهايم كه نام و داستان آنان در قرآن نيامده است و خود قرآن بر اين موضوع، تصريح فرموده است: وَرُسُلاً قَدْ قَصَصْنَـَهُمْ عَلَيْكَ مِن قَبْلُ وَرُسُلاً لَّمْ نَقْصُصْهُمْ عَلَيْك;(نسأ،164) پيامبراني كه سرگذشت آنها را پيش از اين براي تو باز گفتهايم و پيامبراني كه سرگذشت آنها را بيان نكردهايم. با توجه به اين آيات شريفه، در هر عصري و زماني، از يك منطقة خاصّي، پيامبري مبعوث ميشد. پيامبر اسلامهم از آن منطقه خاص; يعني حجاز مبعوث گرديد، كه داراي زبان و نژاد عرب بود. با اين فرض كه دليل خاصّي براي بعثت پيامبر از اين منطقه ياد شده، قايل نشويم; سرانجام، هر پيامبري بايد از يك محل خاصّي مبعوث شود كه در مورد پيامبر ما، منطقه حجاز بود; اين كه پيامبري كه از يك منطقه برخيزد; چارهاي جز اين نيست، دليل بر اين نميشود كه پس او به اقوام ديگر، هيچ ارتباطي ندارد از نظر عقل، بعثت پيامبر سرانجام بايد از يك نقطه زمين صورت گيرد، ولي چه دليلي داريم; پس رسالت او به همان منطقه اختصاص دارد; به ويژه با توضيحاتي كه درباره هدف دين و ارسال پيامبران داده شد، اين نتيجهگيري، از راه ديگر نيز منطقي ميشود.
2. با توجه به جايگاه مهم و حسّاس دين در تكامل انسان، قرآن كريم، هم بر خاتميت پيامبر اسلام تصريح كرده، و هم بر جهاني بودن آن:
الف ـ خاتميت يا جاودانگي و ابدي بودن اسلام: مَّا كَانَ مُحَمَّدٌ أَبَآ أَحَدٍ مِّن رِّجَالِكُمْ وَ لَـَكِن رَّسُولَ اللَّهِ وَ خَاتَمَ النَّبِيِّين;(احزاب،40) محمد6، پدر هيچ يك از مردان شما نيست ولكن فرستاده خدا و خاتم پيامبران است.
درباره علل تجديد پيامبران تشريعي و تبليغي، پيش از پيامبر6 به طورخلاصه ميتوان گفت: 1. انسانهاي قديم به علت عدم رشد و بلوغ فكري، به حفظ كتاب آسماني خود قادر نبودند; از اين رو، كتابهاي فوق، مورد تحريف و تبديل قرار ميگرفت، ولي در آخرين كتاب مقدّس آسماني يعني قرآن، مسلمانان از لحظه نزول هر آيه به طور عموم، آن را در دلها و نوشتهها حفظ ميكردند، به گونهاي كه امكان هر گونه تغيير و تبديل و تحريف و حذف و اضافه از بين ميرفت. 2. در دورههاي پيش، به دليل همين عدم رشد و بلوغ فكري، بشر قادر نبود تا يك نقشه كلي براي مسير زندگي خود بيابد و با راهنمايي آن، راه خويش را ادامه دهد; از اين رو، لازم بود مرحله به مرحله، و منزل به منزل، راهنمايي شود و راهنماياني هميشه او را همراهي كنند. انسانها همزمان با دورة رسالت پيامبر اسلامو پس از آن، توانايي دريافت چنين نقشه كلي را پيدا كردند. 3. بيشتر پيامبران پيشين، پيامبراني تبليغي بودهاند، نه تشريعي. كار پيامبران تبليغي نيز، ترويج، تبليغ، اجرا و تفسير شريعتي بود كه بر زمان آنها حاكم بوده است.( وحي و نبوت، شهيد مطهري، ص 48ـ50، انتشارات حكمت. ) نتيجه خاتميت پيامبر اسلام آن است كه به ديني غير از اسلام، نميتوان گرويد.
ب ـ جهاني و فراگير بودن اسلام: دلايل بي شماري از قرآن كريم وجود دارند كه بر جهاني و فراگير بودن اسلام دلالت دارند; براي نمونه، آياتي كه ميفرمايد: هُدًي لِّلنَّاس;(بقره،185) قرآن كتاب هدايت براي همه مردم است، يا آياتي كه همه جهانيان را مخاطب ساخته است: إِنْ هُوَ إِلآذِكْرٌ لِّلْعَـَـلَمِينَ ;(تكوير،27)آن ]قرآن[ نيست، جز يادي براي جهانيان. و نيز آيات بي شمار ديگر.( اعراف آيات، 26، 27، 31، 35; حج، آيات 1،5،49،73،; فاطر، آيات 4،5،15 و... ) تعبير الناس يا العالمين با اختصاص به يك قوم مانند عرب يا يك زمان مانند زمان حضرت رسول اكرمسازگار نيست، بلكه حاكي از همگاني بودن دعوت قرآن است. اگر دعوت اسلام به عرب اختصاص داشت، بايد خطاب قرآن بدين صورت بود: يا ايتها العرب، در حالي كه چنين نيست.( محمد تقي مصباح يزدي، همان، ص 340 و 341. ) آيهاي كه در اينباره از همه روشنتر، عام بودن اسلام را ميرساند، آيه 19 سوره مباركه انعام است: وَأُوحِيَ إِلَيَّ هَـَذَا الْقُرْءَانُ لاِ ?ُنذِرَكُم بِهِي وَمَنم بَلَغ; اين قرآن بر من وحي شده تا شما و تمام كساني را كه اين قرآن به آنها ميرسد، بيم دهم ]و از مخالفت فرمان خدا بترسانم[.
3. با آن دلايل عقلي درباره نياز انسان به دين، و اين همه تصريحات قرآني، مبني بر مخاطب بودن همه انسانها در خطابات اين كتاب الهي، كه به بخشي از آنها اشاره شد، هيچ ترديدي باقي نميماند كه قرآن، پيامبر و اهلبيت: به قوم عرب اختصاصي ندارند.
4. دربارة علت نزول قرآن به زبان عربي، تعابير اين كتاب الهي در اينباره، به گونهاي است كه از فصيح و بليغ بودن اين زبان حكايت دارد كه به چند آيه آن اشاره ميشود: نحل، 103; شعرأ، 195; زمر، 28 و...
مطالب این بخش جمع آوری شده از مراکز و مؤسسات مختلف پاسخگویی می باشد و بعضا ممکن است با دیدگاه و نظرات این مؤسسه (تحقیقاتی حضرت ولی عصر (عج)) یکسان نباشد.
و طبیعتا مسئولیت پاسخ هایی ارائه شده با مراکز پاسخ دهنده می باشد.